بر تن هر پرنده پری از سیمرغ است

اشعار نو و سپید

 836 بازدید

آنچه از دیگران فرا گرفته‌ای

– در بهترین حالت –

تو را از بندِ باورهایِ غلط رها خواهد کرد

ولی اگر رویایی نداشته باشی

مثل یک پرنده‌ی آزاد شده از قفس

– که جایی برای رفتن ندارد –

تا ابد سرگردان

بال بال خواهی زد

آنچه از دیگران فرا گرفته‌ای

اگر در تو حرکتی نیافریند

کلام بی اثری است

و اگر در تو این احساس را تقویت نکند

که انگار چیزی را

فراموش کرده‌ای،

سخنِ بی ثمری است.

برای پرندگان بی مقصد

– پرندگانی که جایی برای رفتن ندارند –

قفس

خوشتر از رهایی است

قفس،

توجیهِ مسئولیت گریزانه‌ای است

برای این که چرا

به مقصد نیاندیشیده‌اند هنوز

برای پرندگانِ بی مقصد

کمال

رعایتِ آدابِ آب و دانه خوردن

در قفس است

و اگر بتوانند

آوازِ پرندگانی را که در اشتیاقِ رهایی خوانده‌اند،

بلغور کنند

ثواب خواهند برد

و سیب و دانه‌ای را که

از میانِ میله‌ها نصیبشان می‌شود،

پاداش تلقی خواهند کرد

جانان

توهمِ رهایی

تلخ‌ترین نوعِ اسارت است

ببین

همیشه از اینجا شروع می‌شود که

با احساسِ «انگار چیزی غلط است»

کنار می‌آیی

و دیگر قادر به دیدنِ میله‌ها نخواهی بود

نگو دریغ که به روزگارِ ما

پرندگان در قفس زاده می‌شوند

بر تنِ هر پرنده پری از سیمرغ است

و جز آن کششی که

در تو کوچ را می‌خواند،

کسی راه را به تو نشان نخواهد داد

آنچه از دیگران فرا گرفته‌ای

– و آن دیگران هر قدر هم که مقدس باشند –

اگر در تو حرکتی نیافرید

بدان که کلام بی ثمری است.

احسان شعاریان

1392/06/06

پاسخی دهید:

Your email address will not be published.

Site Footer