خواب از سرِ من رفته، آب از سرِ این دنیا

اشعار سنتی

 814 بازدید

خواب از سرِ من رفته، آب از سرِ این دنیا

بی‌خوابم از این احوال، در این شبِ پر سودا

بر آینه‌یِ این جام، من نقشِ تو می‌دیدم

نقشم چو فرو بشکست، بر آینه‌یِ دریا

پُر کُن قدحی ساقی، پر کن قدحِ ما را

یادم برود دیروز، یادم برود فردا

این لحظه که اینجایی، آغازِ جهان پیداست

دستانِ مرا بِستان، باور کنم این رویا

جز تو زِ تو هیچم نیست، حاجت نه، نیازی نه

با من بنشین یکدم، پایان بده هجران را

خواب از سرِ من چون رفت، از جامِ تو نوشیدم

دل، بیدل و شیدا شد، سرگشته‌یِ‌ این صحرا

با یک نظرت زیبا، بر این منِ سرگردان

دل بردی و دل بردی، زیبا شدم و زیبا

عشقِ تو مرا من کرد، این من که به تو پیوست

این من که دگر من نیست، این من که تویی گویا

عابر چه مبارک شد در عاقبتِ دوران

خوش گشته چنین فرجام، مجنون شده است لیلا

احسان شعاریان

1388/01/28

عکس: نقاشی شب پرستاره اثر وینسنت ون گوگ


آهنگ طلوع (بر اساس شعر خواب از سرِ من رفته، آب از سرِ این دنیا)

خواننده: آیدین جودی

شاعر: احسان شعاریان

پاسخی دهید:

Your email address will not be published.

Site Footer