نگو دریغ که به روزگارِ ما / پرندگان در قفس زاده میشوند / بر تنِ هر پرنده پری از سیمرغ است / و جز آن کششی که / در تو کوچ را میخواند، / کسی راه را به تو نشان نخواهد داد / آنچه از دیگران فرا گرفتهای / - و آن دیگران هر قدر هم که مقدس باشند - / اگر در تو حرکتی نیافرید بدان که کلام بی ثمری است …
ماه: خرداد 1402
اشعار سنتی
خواب از سرِ من رفته، آب از سرِ این دنیا / بیخوابم از این احوال، در این شبِ پر سودا / بر آینهیِ این جام، من نقشِ تو میدیدم / …
اشعار سنتی
به بومِ خالیِ زمان / تو رنگِ عشق را بزن / وگرنه این جهان هنوز / پر از خطوطِ چکمههاست / پر از خطوطِ چکمهها / که بینِ ما چو …
اشعار سنتی
آغاز کن اين قصه را، اين قصهیِ چَشمانِ خيس / پنهان مکن پيمانه را، اينجا کسی بيگانه نيست / برکن از اين خاکِ سيه، روحِ پر از آواز را / …
اشعار نو و سپید
تقصیر اینها نیست / جهل با چهرهیِ تاریک خود / از ابتدایِ تاریخ تا کنون / سوءتفاهماتِ قدیمی را / دست به دست / به ذهنِ اینان رسانده است / …
اشعار نو و سپید
دنیا پر از آدمهایی است / که یکجا ایستادهاند / و راه رفتنِ عابران را نقد میکنند / - چرا که تنها میتوانند از زاویههایی که قبلاً دیده شده است …
اشعار نو و سپید
زندگی چيزی نبود / ساده بود! / و ما پشتِ فلسفههایِ پوچِ خود / پنهان شده بوديم …
اشعار سنتی
سرد است! نمیبینی؟ / آتش بزن این جان را، عاشقتر از اینم کن / دل در طلبِ رویت، دل کَند از این دنیا / پیداشو که پنهانم، لایقتر از اینم …
اشعار سنتی
دوباره ساقیِ شهرم شده زندانیِ والی / کسی دستی بچرخاند، قدحهامان شده خالی / همه درگیرِ دیروز و همه مشغولِ فردایند / سراغ از عشق کو گیرد، کسی در انجمن …
اشعار سنتی
به کوچههای شهرِ عشق، زِ هوش میرود دلم / پیمانه میزنند مَلَک، دوباره با خاک و گِلم / به صبحگاهِ وصلِ تو، ستاره میشوم؛ بچین / سحر که تو طلوع …
اشعار نو و سپید
من میانِ خوابگردان / رویِ بیراههیِ این گُمکده / در حالِ گذر از قفسِ دیروزم / تو به بامداد مرا دعوت کن / من به یک پرتو در این ظلمتِ …
شبکه های اجتماعی